جدول جو
جدول جو

معنی نان رباط - جستجوی لغت در جدول جو

نان رباط
(نِ رِ)
نانی که به خانقاه میدهند. (ناظم الاطباء) :
نان رباط و لقمۀ دریوزه گو مباش.
سعدی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نان رسان
تصویر نان رسان
نان رساننده، آنکه به دیگری نان برساند، نان ده
فرهنگ فارسی عمید
(رُ)
قریه ای است که بفاصله 41 هزارگزی در جنوب شبرغان ولایت مزارشریف واقع و بین خط 65 درجه و 55 دقیقه و 18 ثانیۀ طول البلد شرقی و خط 36 درجه و 20 دقیقه و 30 ثانیۀ عرض البلد شمالی قراردارد. (از قاموس جغرافیایی افغانستان ج 2)
لغت نامه دهخدا
(بَ تُ رِ)
اسبها. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا
(حِ نِ رِ)
محلی به ارمنستان و نام دیگر آن جریرب است میان آمد و ملطیه
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ رُ)
دهی است از دهستان مرکزی بخش میمه شهرستان کاشان در 35هزارگزی باختر میمه. کوهستانی سردسیر است و 320 تن سکنۀ فارسی زبان دارد. آب آنجا از قنات و محصول آن غلات، میوه جات، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه فرعی به شوسه در حدود خسروآباد دارد. مزرعۀ حسن رباط بالا جزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(رِ رُ)
نوعی از انار ترش باشد. (برهان قاطع) (آنندراج). انار خوش ترش. (شمس اللغات)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
نام محلی کنار راه تهران و شاهی میان سرچمن و گردنۀ عباس آباد در 154هزارگزی تهران. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(دِ فُ)
آنکه از وجودش دیگران متنعم شوند. که از فیض وجود او دیگران امرار معاش کنند. که به معیشت اطرافیان کمک کند. روزی رسان
لغت نامه دهخدا
(نِ)
توشه. (آنندراج). زاد سفر:
دهد به خصم تو تا نان راه ملک عدم
به کاسۀ سم خود می کند ز نعل خمیر.
سلیم (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نان رسان
تصویر نان رسان
کسی که دیگران ازوجودش امرارمعاش کنند و متنعم شوندروزی رسان
فرهنگ لغت هوشیار